سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هنگامی که نزد آموزگار یا در مجلس های دانش نشستید، نزدیک هم شوید و برخی پشت برخی دیگربنشیند . مانند دوران جاهلیت پراکنده منشینید . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
مرکز آموزش و پژوهش های حقوقی سبحان - بسیج حقوقدانان استان مرکزی
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :0
بازدید دیروز :1
کل بازدید :93183
تعداد کل یاداشته ها : 31
103/2/1
4:56 ص
آسیب شناسی یا پاتولوژی (Pathologie) از جمله اصطلاحات زیست شناسی و پزشکی می باشد که در جامعه شناسی بکار گرفته شده است. این اصطلاح حاصل تشبیه جامعه به یک کالبد زیستی و بررسی موضوعات اجتماعی همانند موضوعات زیستی می باشد...
 
 

1 - طلاق 
آسیب شناسی یا پاتولوژی (
Pathologie) از جمله اصطلاحات زیست شناسی و پزشکی می باشد که در جامعه شناسی بکار گرفته شده است. این اصطلاح حاصل تشبیه جامعه به یک کالبد زیستی و بررسی موضوعات اجتماعی همانند موضوعات زیستی می باشد. آسیب شناسی اجتماعی به مطالعه بی نظمی ها و نابسامانی های اجتماعی و اعمال و رفتاری می پردازد که در اجتماع غیر طبیعی تلقی می گردد و نیز شرایطی را مورد بررسی قرار می دهد که اصول و هنجارهای ارزشمند جامعه مورد بی توجهی و یا تخطی قرار می گیرد و اهداف متعالی زندگی فردی و اجتماعی انسان تحقق نمی یابد. 
اکثر جوامع کنونی با مشکلات و معضلات متعدد اجتماعی دست به گریبانند که حیات جوامع بشری را با تهدید مواجه می کند. از دیدگاه جامعه شناسان، مسائل اجتماعی شرایط یا وضعیتی است که جامعه آنها را به منزله خطری برای راه و رسم زندگی می داند و ناگزیر درصدد رفع یا تعدیل آنها برمی آید. از نظر رابرت مرتن وقتی میان معیارها و واقعیات اجتماعی فاصله و اختلاف بوجود می آید ـ خواه نیروهای ایجاد کننده این شرایط، انسان یا طبیعت باشد ـ مشکلات اجتماعی ایجاد می شود و نهایتاً اعضای جامعه نسبت به چنین وضعیتی واکنش نشان می دهند. اهمیت این واکنش بر طبق اصول جامعه شناختی، عمدتاً تحت تأثیر ساخت جامعه، نهادها و ارزشهای آن می باشد. 
در یک تقسیم بندی کلی مشکلات اجتماعی دارای جنبه ذهنی و عینی می باشد. جنبه ذهنی آن در ادراکات و ارزشگذاری مردم جامعه در ردّ یا تأیید اینکه چه چیز مشکل اجتماعی می باشد، ظاهر می شود و جنبه عینی آن شرایط واقعی است که در آن مشکلات ارزیابی می شود. [1] از نظر میلز (
Mills) مطرح کردن موضوعی مانند طلاق به عنوان مسئله اجتماعی مستلزم تبدیل آن از گرفتاریهای خصوصی به مسائل عام ساخت اجتماعی است، زیرا گرفتاریهای خصوصی ناشی از شخصیت فرد و رابطه نزدیک با آن است، اما مسائل اجتماعی اموری است که از سویی بر شرایط خاص و زندگی خصوصی افراد حاکم است و از سوی دیگر به شرایط و سازمان جامعه و چگونگی ساخت وسیع اجتماعی وابسته می باشد. در واقع وقتی مردم احساس کنند که ارزشهای اجتماعی آنها نادیده گرفته می شود و یا تهدید می گردد و بین مطلوب اجتماعی و واقعیات اجتماعی اختلاف وجود دارد، بحران اجتماعی یا مسأله اجتماعی ایجاد می شود.[2] 
برخی صاحبنظران معتقدند: طلاق زمانی به صورت آفت یا بلای اجتماعی تجلی می یابد که از حدود معینی خارج شده و فراوانی آن غیر متعارف گردد. جهت تشخیص این وضعیت، می توان آمار طلاق را با آمار ازدواج مقایسه نمود. در شرایط کنونی جامعه ایران، آمار رو به گسترش طلاق، آن را به سمت یک معضل اجتماعی سوق می دهد. 
مطابق آمار منتشره، در طی سه ماهه نخست سال 79، حدود 110494 فقره طلاق به وقوع پیوسته است که در مقایسه با سه ماهه نخست سال 78 حدود 13 درصد رشد نشان داده است. در حالی که در طی سه ماهه نخست سال 79 تنها 114195 مورد ازدواج ثبت شده است که در مقایسه با سال گذشته نرخ ازدواج 3 درصد افت داشته است.[3
www.zibaweb.com
تبیین جامعه شناختی طلاق
وضعیت خانواده، چگونگی روابط بین اعضای خانواده و انحلال و فروپاشی آن از یکسو بازتاب شرایط اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی است و خانواده به عنوان یکی از اجزای نظام اجتماعی و دارا بودن ویژگیهای یک نهاد اجتماعی، از تأثیر پذیری متقابل برخوردار است و از سوی دیگر معلول عوامل درونی در خانواده (سطح خرد) و کیفیت و چگونگی آن می باشد. بدین لحاظ جهت تبیین جامعه شناختی پدیده طلاق از نظریات خرد و کلان استفاده شده است تا چرایی و چگونگی این مسئله تبیین گردد. 
1 – تئوریهای کلان
1-1) بحران ارزشها
در جوامعی که در حال انتقال از وضع اجتماعی و اقتصادی خاص به وضع و شرایط دیگری هستند، مشکلاتی پدید می آید که نتیجه تصادم نوگرایی و پایبندی به سنتهای دیرین و تشدید جنگ بین نسلهاست. در این مرحله برزخی و حساس، عناصر اخلاقی و ارزشهای اجتماعی بیش از هر چیز دیگر تغییر وضع و موضع می دهند. بسیاری از موضوعات بی ارزش دیروز، در محدوده عناصر نوین و مقبول امروزی پای می نهند و بسیاری از عناصر مطلوب اجتماعی از قلمرو ارزشهای اجتماعی خارج می شوند. هر چقدر این تحول سریع باشد، تضاد و جابجایی ارزشها چشمگیرتر خواهد بود. در چنین شرایطی نیروهای حاکم بر جامعه جای خود را به نیروهای تازه می سپارند و نظام ارزشهای جامعه دستخوش آشوب می گردد، بازتاب این وضعیت را می توان در نظام ارزشهای خانواده مشاهده نمود. ولی از آنجا که سرعت حرکت هر فرهنگ با حرکت اقتصادی و نوآوریهای تکنولوژی یکسان نیست، نسل هایی که در معرض چنین تحولات سریع اجتماعی قرار می گیرند، نمی توانند معیارهای همه پسندی برای وظیفه، فداکاری و ارزشهای همانند آن داشته باشند، در این احوال کشمکش درون خانواده ایجاد می شود و نابسامانی خانواده و طلاق افزایش می یابد. [4] 
به بیان دیگر در هنگامه بحران ارزشها، ارزشهای اساسی یک جامعه بر لذت طلبی
Hedonism))،تمتع آنی، مصلحت گرایی فردی، سودگرایی(Utilitarianism) ، ماده گرایی Materialism)) و ابزار گرایی استوارند و انسانها صرفاً به تمتع می اندیشند و فقط مصالح خویشتن را در نظر می آورند و همه چیز در چارچوب امور مادی، ملموس و حتی جسمانی خلاصه می شود، ارتباطات انسانی نیز از این شرایط تأثیر می پذیرند. روابط انسانها از بعد معنوی تهی می شود و صرفاً در راه التذاذ آنی است. این نوع روابط بسیار سست و آسیب پذیر و شکننده اند و به محض آنکه مصلحت دیگری روی نماید یا بر اثر مرور زمان یا عوامل دیگر، رابطه ها از درون تهی شده و به بهانه های مختلف می شکند، در این شرایط روابط زوجیت نیز از این قاعده مستثنی نبوده و آمار طلاق روز به روز افزایش خواهد یافت.[5] 
بروس کوئن معتقد است این یک واقعیت است که میزان طلاق در جوامع نوین زیاد شده است. این وضعیت از جامعه و ارزشهای متغیر ما سرچشمه می گیرد تا از گسیختگی و تباهی خانواده به عنوان یک نهاد اجتماعی. امروزه از انواع کارکردهای خانواده در گذشته کاسته شده است و زن و شوهر برای تأمین نیازمندیها و خدمات خود به خانواده متکی نیستند و گسست پیوند زناشویی آن هم در یک محیط زناشویی ننگ نیست.[6] 
از منظر پیتریم سوروکین جوامع سه مرحله را طی می کنند: 
1 – جامعه ایدئولوژیک (
Ideological)
در چنین جامعه ای اولویت با پدیده های مادی نیست، بلکه ستون جامعه را معنویت می سازد و توجه انسانها به امور آسمانی است. 
2 – جامعه معنوی مآب (
Idealistic
در این جامعه، ارزشهای معنوی به طور رسمی وجود دارد، اما عمل نمی شود، زیرا در درون رسوخ نکرده است. انسانها به ظاهر پدیده های معنوی اولویت می دهند و آن را مقدس می شمارند ولی در عمل و در رویارویی با واقعیت به آنچه که گفته اند عمل نمی کنند، بین امور و مظاهر صوری (
Formalistic)و واقعی تفاوت پدید می آید. همچنانکه بین گفتار و عمل و زبان و قلب انسانها تفاوت ایجاد شده است. 
3 – جامعه حسی 
در این جامعه، تنها امور مادی، جسمانی و ملموس ارزشمند است. در اینجا کالاها و اشیاء ارزشگذاری می شوند و بها و ارزش انسانها به میزان دارایی های آنان تعیین می شود،‌ و انسانها از جوهر و ذات خود بیگانه می شوند، در چنین زمینه اجتماعی، طلاق بسط و تعدد می یابد و اخلاق انسانی سقوط می کند و امنیت در روابط انسانی کاهش می یابد. در چنین جامعه ای ازدواج دیگر پیوند مقدسی نیست، بلکه رابطه ای است که مانند سایر روابط اجتماعی که می تواند به سادگی قطع شود. [7]در واقع در این جامعه فردگرایی مفرط (
Rugged Individualism) پیوندهای اجتماعی را متزلزل نموده است و آنچه که برای جمع ضرورت دارد، در برابر منافع فردی خرد شمرده می شود. در حالی که حیات جمع (اعم از خانواده یا جامعه) موجد حیات یک یک اعضا و افراد است.[8] 
اودری (
Udry) کاهش پایبندی به ارزشهای مذهبی و دینی را در افزایش طلاق مؤثر می داند و به نقش دین به عنوان عاملی در راه جلوگیری از طلاق اشاره می کند. به نظر او افرادی که ایمان مذهبی دارند، کمتر به طلاق روی می آورند تا آنانکه چنین ایمانی ندارند. با تضعیف ایمان و عدم پایبندیهای مذهبی در اکثریت افراد و تغییر ارزشها میزان طلاق در جامعه افزایش می یابد.[9]متأسفانه امروزه در کشورهای اسلامی نیز با تحولات اجتماعی و اقتصادی سده اخیر، ایمان مذهبی به سستی گرائیده است و مردمان با نادیده گرفتن موانعی که از لحاظ شرعی برای افزایش طلاق وجود دارد، از اختیار خود سوء استفاده می نمایند و آمار طلاق رو به فزونی است.[10] 
2-1) تئوری آنومی (
Anomy)
از دیدگاه جامعه شناسان، آنومی به مفهوم فقدان اجماع در مورد اهداف اجتماعی، انتظارات جمعی و الگوی رفتار برای اعضا جامعه است. این حالت منجر به محو و غیبت تدریجی آتوریته و ضابطه اخلاقی می شود و جامعه کنترل اجتماعی خود را از دست می دهد. هنگامی که جامعه در حال گذار و دگرگونی است، بسیاری از انسانها دچار سرگردانی می شوند و قواعد و ارزشهای جامعه، برای آنها بی اهمیت و کم ارزش می شود. از سوی دیگر ارزشهای جدید و منطبق با شرایط نیز، هنوز در جامعه جا نیفتاده است. در واقع جامعه دو ساخت دارد. در این جامعه برخی از ساخت کهن و برخی از ساخت نوین تبعیت می کنند.[11] از هم پاشیدگی هنجارها و آنومی، وضعیتی را ایجاد می کند که آرزوهای بی حد و حصر ایجاد می شود و از آنجا که طبعاً این آرزوهای بی حد نمی توانند ارضا شوند، در نتیجه وضعیت نارضایتی اجتماعی پدید می آید که در جریان اقدامات منفی اجتماعی نظیر طلاق، خودکشی و غیره ظاهر می شود، که از نظر آماری قابل سنجش است.[
www.zibaweb.com12] 
3-1) بحران وجدان جمعی
وجدان جمعی یکی از مهمترین ضمانتهای تحقق اهداف و ارزشهای جامعه است. شخص یا اشخاص می توانند هنجارهای جامعه را تحقیر کنند، اما در برابر وجدان جمعی جز اطاعت راهی ندارند. به اعتقاد دورکیم هر چقدر وجدان جمعی قوی باشد،‌ خشم عمومی در مقابل هنجارشکنی حادتر است. با ضعیف شدن وجدان جمعی، ارزشهای منفی منتسب به طلاق کاهش می یابد و جامعه مطلقه ها را به عنوان مطرودین اجتماعی تلقی نمی کند و بدین ترتیب بر میزان طلاق افزوده می شود. به عبارت دیگر جامعه ای که طلاق را پدیده ای عادی و طبیعی می داند، رواج آن را نیز موجب خواهد شد، بر عکس آنجا که طلاق منفور، زشت و ضد ارزش محسوب می شود، خواه ناخواه از کمیت آن کاسته می شود. طلاق و تعدد آن در جامعه کنونی نوعی تساهل را نسبت به آن ایجاد می کند که از قبح آن می کاهد و به تبع آن، انسانها در برخورد با اولین مشکل به طلاق می اندیشند.[13] از سوی دیگر در قرن حاضر این گرایش وجود دارد که طلاق را بیش از آنکه پدیده ای اجتماعی بدانند، آن را امری حقوقی تلقی کنند، این نگرش می تواند موجب افزایش آمار طلاق شود. 
4 –1) مشکلات اقتصادی
به نظر کانگر (
Conger) دوران های سخت اقتصادی در جامعه نتایج زیانباری بر خانواده ها دارد، از جمله آنها، احتمال وقوع گسیختگی خانواده و بی سامانی آن است. محرومیت اقتصادی تعاملات مثبت زوجین را کاهش می دهد و آنها را به سوی طلاق سوق می دهد. مشکلات اقتصادی در بین زوجینی که منافع خانوادگی آنها برای بقای زندگی در سطح استاندارد مناسب نمی باشد، زندگی زناشویی آنها را بی ثبات می کند و مردان در این خانواده ها بیشتر تعامل منفی دارند.[14] 
کاهش درآمدها و تورم در ایران، موجب افزایش تنشها و ستیز در داخل خانواده شده است و علیرغم آنکه هنوز نگرش منفی نسبت به طلاق در جامعه وجود دارد، اما میزان آن رو به افزایش است. طلاق، نتیجه جامعه ای است که هیچ رابطه نرمالی بین درآمد و هزینه برقرار نکرده است. از سوئی مانور تجمل در جامعه سرداده می شود و از سوی دیگر برنامه تعدیل اقتصادی ارائه می شود که موجب شکاف بین مطالبات و امکانات گردیده و معضلات اقتصادی منجر به افزایش طلاق شده است. به نظر می رسد برنامه تعدیل ساختاری از طریق تورم فزاینده و گسترش و تعمیق فقر، علاوه بر اینکه در کوتاه مدت، اثر از هم گسیختگی و طلاق را بر جای می گذارد، در بلند مدت آثاری بر نهاد خانواده می گذارد که بسیار عمیق تر است و بیشتر مترتب بر فرزندان می باشد. [15] 
2 – تئوریهای خرد
1 – 2) تئوری توزیع قدرت
گاه بین زن و شوهر تضادی ایجاد می شود و هر یک برای احراز منزلت خود و رسیدن به اهداف خویش، از طریق توسل به امکانات مالی، فرهنگی و …. قصد تسلط بر دیگری را دارد. تداوم این وضعیت، تنش و کشمکش بین زوجین را افزایش داده و در نهایت منجر به جدایی و طلاق آنها می شود. در چند دهه اخیر با تغییرات اجتماعی و تقابل سنت و مدرنیته، درخواست نفوذ و کنترل هر یک از زوجین بر سرنوشت خود و خانواده افزایش یافته و این وضعیت، یکی از عوامل مؤثر در ایجاد اختلاف و جدل در خانواده بوده است. از یکسو آشنایی بانوان با جایگاه حقوقی خویش، کسب استقلال اقتصادی، درخواست دخالت در امور خانواده و توزیع مساوی قدرت (البته در برخی موارد جهت تغییر قدرت به سمت قدرت زنانه بوده است) و از سوی دیگر عدم پذیرش و درک مردان از شرایط جدید و ناآگاهی آنها از حقوق و تکالیف متقابل زوجین، موجب اختلافات و تعارضات شدید در خانواده شده است. همچنین با پیشرفت اقتصادی ـ اجتماعی،گسترش رسانه ها و آموزش بیشتر، زنان از فرهنگ سنتی فاصله گرفته اند و این امر باعث شده است تا آنها کمتر نقشهای سنتی را بپذیرند و یا در صورت پذیرش آنها ارزیابی منفی نسبت به نقش خود داشته باشند و این باعث نارضایتی از زندگی می شود. 
2-2)تئوری نیاز ـ انتظار
هر موقعیتی هنجارهایی دارد که صاحب آن موقعیت، باید بر اساس آن عمل کند و افرادی که با وی در کنش متقابل هستند، از او انتظار دارند بر اساس هنجارهای آن موقعیت عمل کند.«انتظار» معیاری برای ارزیابی فردی است که دارای موقعیت معینی می باشد. در واقع فرد باید در آن موقعیت وظایفی را انجام دهد تا مناسب موقعیت مورد نظر باشد.[16] عدم تحقق انتظارات، عدم تعادل بین خواسته ها می باشد. هر کدام از زن و شوهر با تصورات خاصی در باره زندگی زناشویی اقدام به ازدواج می کنند و زندگی را با انتظارات مشخصی در مورد اینکه همسرشان چگونه با او رفتار خواهد کرد، آغاز می نمایند. اگر این انتظارات برآورده نشود، ناراضی و پشیمان خواهند شد. ازکمپ معتقد است که احساس رضایت با نحوه انطباق کامل امیدها و انتظارات با پیشرفتهای فرد تعیین می شود، در حالی که نارضایتی معلول ناکامی در رسیدن به انتظارات است.[17] 
در برخی جوامع، جوان درک رمانتیک از ازدواج دارد و بعد از پیوند زناشویی در بهترین صورت آن را خسته کننده و یکنواخت و در بدترین شرایط آن را رنجی روانی
Perceptual ache) )می یابد. در اکثر جوامع جوانان می آموزند که از همسر خود فقط انتظار احترام و انجام وظایف همسری داشته باشند نه الزاماً خوشبختی.[18] 
3-2) تئوری تسری(
Spill – over theory
گرونبرگ بیان می کند که رضایت و عدم رضایت از یک بخش از زندگی بر روی رضایت و عدم رضایت از بخشهای دیگر زندگی تأثیر دارد. بطور مثال نارضایتی فرد از زندگی اجتماعی می تواند موجب نارضایتی او از زندگی خانوادگی شود. 
4 -2) تئوری خود میان بینی(
Anthropomor phism theory)
هر گاه انسان یا انسانهایی، دیگری یا دیگران را با خود و ارزشهای خود ارزیابی نمایند، دچار خود میان بینی گردیده اند، این وضعیت جلوه ایی از خود گرایی (
Egocentrism) است. این حالت بر روابط انسان با دیگران تأثیر منفی می گذارد و به سستی ارتباط، عدم امنیت، انزوای اجتماعی در سطح زندگی خانوادگی و اجتماعی منجر می شود. از همین روست که امروزه سخن از بسط انسان گرایی نوین و دیگردوستی و تقویت همدلی می شود.[19]گسترش اخلاق خودگرایی و عدم توجه به خواسته ها و نیازهای فرد مقابل در زندگی زناشویی می تواند موجب اختلاف و ستیزه در کانون خانواده گردد. امروزه با اصالت قرار گرفتن «خود»، ارقام طلاق روبه فزونی است. 
تبیین پیامدهای منفی طلاق
در دین مبین اسلام، ازدواج پیوند مقدسی می باشد که اثرات فردی و اجتماعی قابل توجهی بر آن مترتب است و بدین سبب از فروپاشی و برهم زدن چنین میثاق غلیظی اظهار نگرانی شده و طلاق به عنوان نهایی ترین راهکار در اختلافات خانوادگی محسوب می شود. در اسلام مکانیزمهای متفاوتی اعم از مقررات، احکام و ممانعت از تصمیم گیریهای آنی و احساسی و . . . . جهت کاهش نرخ طلاق وجود دارد تا از اثرات زیانبار طلاق جلوگیری شود. بخشی از آثار طلاق در سطح فردی، خانوادگی و اجتماعی به اختصار عبارتند از:


1 – بعد فردی
1 –1) ترس از آینده


2-1) احساس گناه
 
3-1) احساس تنهایی
 
4-1) مشکلات روحی و جسمی

5 – 1) مشکل دوگانگی نقش

6-1) مشکلات اقتصادی

7-1) انزوای اجتماعی و اختلال در هویت اجتماعی
وضعیت زن و شوهر پس از طلاق روندی از محرومیتهای گوناگون، طرد اجتماعی، اختلال در مناسبات اجتماعی دوران زندگی مشترک در یک دوره کوتاه و یا یک دوره طولانی عدم ارتباط با محیط بیرونی، فقدان همدل و همراز و نبودن محل زندگی مستقل برای طرفین است. طلاق شرایطی را ایجاد می کند که منجر به از دست دادن حمایت اجتماعی خانواده از فرد مطلقه، کاهش نفوذ اجتماعی وی و حتی گاه تضعیف موقعیت ها و فرصتهای اجتماعی فرد می شود. در برخی مواقع رفتار جامعه با زنان مطلقه به گونه ای است که احساس می کنند دیگر جایی در جامعه ندارند. فرد مطلقه نه در مقام یک مجرد است و نه در مقام یک متأهل. جامعه تعریف و جایگاه مناسبی را برای وی در نظر نمی گیرد و نگرش منفی نسبت به فرد مطلقه وجود دارد، گوئی آنان افرادی بوده اند که از تمایلات و خواهشهای خود پیروی کرده و از برخورد با واقعیات زندگی خودداری کرده اند و منافع خود را بر مصالح خانواده ترجیح داده اند.[27] در واقع ارزیابی بسیار منفی جامعه از طلاق به ارزیابی منفی از شخصیت زن و شوهری که جدا شده اند، تعمیم داده می شود.[28] 
زنان مطلقه از گزند طعنه ها و نگاههای کنجکاوانه دوستان، اطرافیان و آشنایان در امان نیستند، به طور مثال بعضی معتقدند که وجود زن مطلقه در اتاق عقد خوش یمن نمی باشد .. . . مذموم بودن طلاق در جامعه و مقصر شمردن زن در طلاق، منجر به تنگی روابط اجتماعی زن مطلقه می شود و بدین ترتیب ارزشهای حاکم بر جامعه بیش از مشخصات فردی بر مشکلات زنان مطلقه می افزاید.[29] 
از سوی دیگر روحیه جامعه ایرانی به گونه ای است که شخصیت زن را درچارچوب خانواده می بیند، لذا با شکستن این کانون شخصیت و هویت خانوادگی زن دستخوش اختلال می شود.[30] 
8-1) کاهش فرصتهای ازدواج 
زنان مطلقه معمولاً نسبت به مردانی که متارکه نموده اند، کمتر ازدواج مجدد می کنند. از جمله علل اجتماعی این وضعیت، وجود فرزندان، سن زن و عدم پذیرش مردان جهت ازدواج با زن مطلقه می باشد. البته این امر به علل عاطفی مانند شکست در ازدواج قبلی و عدم تمایل برای ازدواج و نیز عدم اعتماد مردان به موفقیت زنان مطلقه در زندگی زناشویی و عدم روحیه مناسب جهت آغاز زندگی جدید باز می گردد.[31]در فرهنگ ایرانی زنان مطلقه برای ازدواج، از اعتبار کمتری برخوردارند و مردی که ازدواج نکرده کمتر به سراغ آنها می رود و در اغلب موارد مردانی که زنان خود را از دست داده اند یا همسر خود را طلاق داده اند، به خواستگاری آنها می آیند، در این شرایط زن مطلقه دیگر نمی تواند آزادانه حق انتخاب داشته باشد و سطح توقعات او از طرف متقابل، بسیار تنزل می کند و بسیاری از شرایط ناگوار را به اجبار پذیرا می شود، زیرا در غیر اینصورت برای همیشه تنها خواهد ماند.[32
www.zibaweb.com
9-1) ارتکاب به جرم و بزهکاری
از آنجا که یکی از کارکردهای خانواده، ارضاء تمایلات جنسی بوده است، با فروپاشی خانواده، فرد با فقدان ارضاء جنسی مواجه می شود.[33] چنانچه فرصت ازدواج و تمتع جنسی از طریق مشروع میسر نشود و فرد چنین نیازی را به دلیل تجربه جنسی قبلی شدیدتر از گذشته احساس نماید، به سوی انحرافات جنسی و فساد اخلاقی (روسپیگری) کشیده می شود. احتمال وقوع این شرایط علی الخصوص زمانی که فرد با مشکلات اقتصادی و تأمین معاش دست به گریبان باشد، شدت می یابد و فرد مطلقه را به سوی مفاسد مالی و اخلاقی سوق می دهد. 
10-1) کاهش رضایت از زندگی
کمبل و همکاران وی اثر متغیرهایی چون وضع ازدواج و سن را بر رضایت از زندگی مطالعه کرده اند. یکی از قوی ترین همبستگی های آماری، میان رضایت از زندگی و وضع ازدواج بوده است. افراد مطلقه، کمترین میزان رضایت را ابراز کرده اند. کمبل اظهار می کند که سه نوع رضایت قابل تفکیک است. رضایت ناشی از برخورداری و درآمد مناسب(
Having )دوم رضایت ناشی از بودن و این که ما چه کسی هستیم(Being ) و سوم رضایت ناشی از ارتباط( Relating ) که به رابطه اجتماع از حیث شدت و درگیری عاطفی برمی گردد. به اعتقاد وی رضایت ناشی از بودن با احساس کنترل بر زندگی خود در مقابل این احساس که زندگی توسط نیروهای بیرون از ما کنترل می شود، مرتبط است. رضایت از رابطه نیز از دو جهت بر رضایت از زندگی اثر دارد. از یکسو با تأمین نیازهای عاطفی ـ شناختی و حتی مالی و از سوی دیگر از طریق مهار تمایلات افراد، از آرزوهای بی پایان و ارضاء نشدنی آنان جلوگیری می کند.[34] 
2 – بعد خانوادگی
1-2) تأثیر بر فرزندان 
1-1-2) ارتکاب به جرم و بزهکاری
 
2-1-2) مشکلات روحی و جسمی

3-1-2) مشکلات تربیتی

4-1-2) مشکلات زندگی آتی

5-1-2) اختلال در هویت فردی و خانوادگی

6-1-2) احساس گناه و سردرگمی

7-1-2) ایجاد خانواده های ناتنی

2-2) تأثیر بر سایر اعضای خانواده
1-2-2) ایجاد خانواده اضطراری

2-2-2) برهم خوردن تعادل روحی و روانی اعضا خانواده

3-2-2) تقسیم کار مجدد در خانواده
 
4-2-2) مشکلات ازدواج سایر اعضاء خانواده
 
5-2-2) طرد اجتماعی اعضا خانواده
 
3- بعد اجتماعی
طلاق در زمره غم انگیزترین پدیده های اجتماعی است. طلاق، تعادل انسانها را برهم زده و آثار شومی را در جامعه بر جای می گذارد و منجر به کاهش انسجام و یکپارچگی اجتماعی (
Solidarity) می شود وسنگ بنای اجتماع را از هم می گسلد. طلاق پدیده ای است به تمام معنی اجتماعی و همانند نهاد اجتماعی عمل می کند. زمانی که جامعه در معرض آسیبهای بنیادی است، روابط اجتماعی بیمار می باشد و فساد گوشه گوشه جامعه را دربرگرفته است. طلاق یک معلول است، از آن رو که تابع شبکه پیچیده و به هم پیوسته ای از عوامل اجتماعی است. [54] 
هر چند ازدواج امری مربوط به دو فرد است، لیکن طلاق امری اجتماعی می باشد که صدمه و زیان آن دامان جامعه را نیز فرا می گیرد و جامعه را از حرکت باز داشته و آن را عقیم و سترون می کند. طلاق روح پویایی را می کشد و علاقه و اشتیاق جوانان را به تشکیل خانواده سست می کند و اعتماد اجتماعی را سلب و مخدوش می نماید. 
www.zibaweb.com
طلاق همچنین پدیده ای جمعیتی است که به لحاظ کمیّ و کیفی بر ساخت جمعیت اثر می نهد زیرا تنها واحد مشروع و اساسی تولید مثل، خانواده می باشد که با وقوع طلاق از هم می پاشد. از سوی دیگر طلاق بر کیفیت جمعیت تأثیر دارد، چون فرزندان و نسلی که از نعمت خانواده محروم هستند، به احتمال زیاد فاقد شرایط لازم در احراز مقام شهروند مسئول خواهند بود. 
طلاق اثرات اقتصادی نیز برای جامعه دربرخواهد داشت، زیرا تعادل روحی نیروی انسانی تولید و خدمات را در جامعه برهم می زند و منجر به بروز اثرات سهمگینی در حیات اقتصادی جامعه خواهد شد. 
طلاق نماد یک مشکل ارتباطی سالم و صحیح بین افراد است، این مشکل ارتباطی در سطح کوچک (خانواده) می تواند در بعد وسیعتر (جامعه) نیز شیوع و گسترش یابد و ارتباطات انسانی را مختل نماید. 
هیچگاه مطالعه آسیب شناسی اجتماعی و انحرافات اجتماعی بدون توجه به طلاق امکان پذیر نیست. وقتی بنیان نهاد خانواده دستخوش ضعف و عدم استواری می گردد، بنیانهای اخلاقی و اجتماعی کل نظام اجتماعی متزلزل شده و آن جامعه به سوی جرائم گوناگون سوق داده می شود. طلاق می تواند موجب افزایش آسیبهای اجتماعی از قبیل اعتیاد، الکلیسم و انحرافات جنسی شود، از سوی دیگر طلاق یکی از عوامل مؤثر در افزایش نرخ خودکشی می باشد. طلاق در یک جامعه به مثابه تزلزل اجتماعی و عدم ثبات جامعه است که می تواند منجر به کم بها شدن خانواده و ارزشهای خانوادگی در آن جامعه شود. [55] 

لطفا از  مطلب فوق  با درج این لینک و منبع استفاده نمایید :حمید رضا ترکمندی ، زیباوب www.zibaweb.com


  

fd

fd